تاریخ برگزاری: | ۵ الی ۷ شهریور ۱۴۰۴ |
---|---|
منطقه مربوط: | پلور |
ارتفاع قله (متر): | 5610 |
سرپرست برنامه: | علیرضا رشید |
نفرات شرکت کننده: | آقایان : مهدی میرزابیک، جمشید شاه ابراهیمی، علیرضا یعقوبی، ابوالفضل جلالی، محمد بیک زند، حسین نجفی، فرهاد رحمتی، رامتین اسماعیل زاده، امیر ثابتی، مهدی جعفری، میلاد جوادی |
عکاس: | حسین نجفی |
تهیه مسیر با gps: | علیرضا شوبیری |
تنظیم و نوشتن گزارش: | مهدی جعفری |
شرح گزارش برنامه
گزارش صعود به قله دماوند (مسیر جنوبی)
ساعت 4 صبح روز چهارشنبه پنجم شهریور ماه درحالی که شب هنوز در حال کشیدن سایههای سیاه خود بر تهران بود، گروه کوهنوردی ما از زیر پل سیدخندان به سمت پارکینگ رینه حرکت کرد. ستارگان همچنان در آسمان میدرخشیدند، اما شبح قله دماوند که با شکوه و بیرحمی خود در افق میدرخشید، ما را به سمت خود میکشاند. هوا هنوز سرد بود، اما در دل این سرمای دلپذیر، هیجان و آدرنالینِ یک صعود تاریخی قلبهایمان را تندتر میزد.
پس از 2 ساعت حرکت در جاده هراز، رسیدیم به پارکینگ پلور؛ جایی که طبیعت بکر و بینظیر دماوند خودش را نمایان میکرد. هوا کمی روشنتر شد و سرما از تنمان بیرون رفت. از آنجا با لندرور به سمت حسینیه (گوسفند سرا) حرکت کردیم و همزمان بوی نم خاک و طراوت کوهستان، تمام ذهنمان را پر کرده بود.
در حسینیه بعد از حدود یک ساعت توقف و سپردن بارهای سنگینمان به قاطرچی، با کولههای سبکتر به حرکت خود ادامه دادیم و به سمت بارگاه سوم، جایی که قرار بود برای اولین بار، احساس نزدیک شدن به قله دماوند را تجربه کنیم، راهی شدیم.
قدمهایمان در پاکوبی کاملا واضح و خاکی، همراستا با خطوط پر پیچ و خم کوههای پیرامون دماوند، به پیش میرفت. بارگاه سوم در دوردست نمایان بود و در دل کوه، همچنان سرمای صبحگاهی در حال درگیری با اولین تابشهای آفتاب بود.
بعد از حدود پنج ساعت پیادهروی در میان سنگها و مسیرهای شیبدار، به بارگاه سوم رسیدیم. اینجا هوای رقیقتر و تنفس سختتر بود. ولی هیچچیز نمیتوانست هیجان رسیدن به این نقطه را کاهش دهد. به اتاقهای ۶ نفره رسیدیم و بعد از تحویل بارها از قاطر، لحظاتی برای استراحت و جمعآوری انرژیهایمان به داخل اتاقها پناه بردیم.
ناهار به سادهترین شکل، انرژی دوبارهای به ما داد. فضای بارگاه سوم با بادی خنک و آفتاب نرم، همچون پناهگاهی دلپذیر، برای استراحت فراهم کرده بود. صدای پرندگان، کوهها و طبیعت اطراف به ما آرامش میداد.
به صلاحدید سرپرست برنامه همان روز ساعت 5 بعد از ظهر به سمت ارتفاعات بالاتر حرکت کردیم تا بدنمان بیشتر با کمبود اکسیژن سازگار شود. رسیدن به ارتفاع ۴6۰۰ متر و برگشت به بارگاه سوم تا حدی برای همهوایی نفرات تیم کمک کننده بود.
پس از یک روز پر از تلاش و هیجان، شام سبک و لذتبخشی خوردیم. به خودمان اجازه دادیم که کمی از دماوند جدا شویم و به دنیای واقعی باز گردیم. شب فرا رسید و در دل تاریکی، هر یک از ما در فکر صعود روز بعد بودیم. ساعت ۹ شب، خاموشی کامل بود. اینجا در دل کوهستان، سکوت شب، تنها صدای نفس کشیدن و دلتنگی برای قله بود.
روز بعد پنجشنبه ساعت ۳:۳۰ صبح بیدار شدیم و با لباسهای گرم و با تجهیزات کامل، آماده حرکت شدیم و ساعت 4 صبح حرکت به سوی قله دماوند آغاز شد. بیرون از بارگاه، تاریکی همچنان بر قله تسلط داشت، اما ستارگان، همچون فانوسهای کوچک، در راه پیشرو به ما هدایت میدادند. از دور، قله دماوند با شکوه و شکستن مرزهای خود در دل شب به نظر میرسید که میخواستیم به دست آوریم.
پس از ۷ ساعت پیمایش یکنواخت و استراحتهای کوتاه، ساعت 11:30 صبح به قله دماوند رسیدیم. رسیدن به قله، یک حس عمیق پیروزی بود. در اینجا، در ارتفاع ۵۶۱۰ متر، همهچیز انگار به سکوت فرو میرفت. فقط صدای نفسهایمان و باد خنک کوهستان به گوش میرسید. یک استراحت کوتاه، عکسهای یادگاری و سپس بازگشت به بارگاه سوم.
بازگشت به بارگاه پس از صعود موفق قله، کمی آسانتر بود. اما هنوز هم نفسمان کوتاه و گامهایمان سنگین بود. احساس غرور در بدنمان جریان داشت، اما همهچیز با بادی خنک و تماشای مسیر کوهستان، لذتبخشتر میشد.
پس از بازگشت به بارگاه، لباسها را تعویض کردیم. حالا دیگر کوه، با سختیهایش و زیباییهایش در ذهنمان نقش بسته بود. شام و استراحت شبانه به ما این فرصت را داد که برای سفر به پایین آماده شویم.
روز سوم جمعه ۷ شهریور ساعت 6 صبح بیدار شده و بعد از تحویل بار به قاطرها و صرف صبحانهای ساده، حرکت به سمت پایین آغاز شد. اینجا در دل کوه، هر گام ما یادآور تلاشها و لحظات سخت صعود بود.
کمتر از 2 ساعت بعد به حسینیه رسیدیم، جایی که همهچیز تمام شده بود. در این لحظه، احساس سبکبالی داشتیم، اما هنوز در دلمان قله را حس میکردیم. سوار پاترول شدیم و به پارکینگ بازگشتیم. با رسیدن به پارکینگ، سفر به پایان رسید. آخرین لحظات صعود به قله دماوند، برای همیشه در خاطر ما خواهد ماند.
دیدگاهها